نشان سه
به به!!!!!!!!! چه روزی بود!!!!!! این بهترین عروسی تاریخ بود!!!!!! شرلوک بی نظیر بود! عشق بی نظیره! ابرهای پفکی و پرنده های کوچک بی نظیرن!!! گویی که همه چیز بسیار بی نظیره! میخوام اینجا همش درباره ی اینجور چیزا بنویسم! چون شما همه تون عاشق خوندن وبلاگ منین چون من یه همچین نویسنده ی خوبیم!!! شاید راجع به بعضی کارهای دیگه که دوست دارم مثل بازی تخته یا خوردن ساندویچ و نوشیدن چای روبروی سریال پایان-دهندگان-شرق هم بنویسم!
ببخشید. دیگه نمیتونم این کارو بکنم. قصد داشتم سبک خاصی که جان برای نوشتن توی تمام پستهای این وبلاگ داشته رو تقلید کنم اما زندگی خیلی کوتاهه. و اینو از طرف کسی میگم که بیش از دو سال پیش مُرده. عصر همگی بخیر، من شرلوک هلمز هستم. جان نمیتونه امروز باهاتون باشه بخاطر اینکه الآن به تعطیلات مرغی رفته. ببخشید، ماه عسل.
ظاهراً ما اجازه نداریم اینو تعطیلات مرغی صدا کنیم. ظاهراً نباید به بچه ها بگیم که جان و مری رفته اند تعطیلات که چیکار کنن. اونها تصمیم گرفتن که برن یه جای گرم و آفتابی با سواحل و کوکتل و چیزای دیگه. صادقانه بگم، او درباره ی مسائل مختلف و من، تو یه فاز دیگه ای حرف میزنه. اون (مری) هم همینطور. اونها هردو در نوع خود بطرزی بی نقص دوستانی قابل قبول هستند اما بعد، شروع به حرف زدن میکنن و من آرزو میکنم که کاش واقعاً مرده بودم. من، هرچند، کاملاً خوشحالم از اینکه اونها همدیگه رو پیدا کردند و اینکه همدیگه رو خوشحال میکنند. این خوبه، مگه نه. درواقع خیلی خوبه که من یه جای آروم رو برای خودم داشته باشم بدون وِروِرهای بی معنی اونا که حواس منو از چیزهای مهمتر پرت میکنه.
بگذریم. من تصمیم گرفتم که یک ویدئو از عروسی براتون بذارم. این در واقع یک ویدئو از عکسهای عروسیه. متأسفانه هیچ عکسی از سوءقصد برای قتل در دست نیست. اگر توی عروسی بعدی جان سوءقصدی پیش اومد، قول میدم عکسهاشو بذارم.
عصر بخیر.
شرلوک هلمز
کارآگاه مشاور و ساقدوش داماد
مدت زمان: 58 ثانیه
این پست یک مقدار خرده شیشه داره با اینکه نگارشش بهتره ولی من به اینجا نمیام که درباره ی عروسی ها بخونم