قتل در "قطار سریع السیر شرق"*
وقتی که صاحب یک رستوران چینی در نایتسبریج(Knightsbridge= یک منظقه ی گرون قیمت در غرب لندن) در حالی که با صورت توی یک بشقاب نودل افتاده بود، پیدا شد، لستراد به دیدن شرلوک اومد. اون مرد، تری وانگ (Terry Wong)، خفه شده بود و، در نگاه اول، بنظر یک تصادف می اومد. اما کبودی روی صورت وانگ نشون میداد که اون در شب مرگش، یکجوری مورد حمله قرار گرفته بوده.
اما قربانی اون شب هرگز تنها نبوده. کارکنان و مشتریان همگی تایید کردند که اون دائماً بین مردم احاطه شده بوده. یک قاتل به هر دو عامل "فرصت" و "انگیزه" نیاز داره. و حالا که ظاهراً هیچ فرصتی نبود، ما تصمیم گرفتیم روی انگیزه تمرکز کنیم. چه کسی میخواست تری وانگ بمیره و چرا؟
و پاسخ، به نظر می اومد، بیشتر مردم لندن باشه! اون با اونهمه پرونده، نمیتونسته رفیق جالبی باشه، بنابراین تعداد زیادی از مردم ممکن بود انگیزه ای داشته باشند با این حال مشخصاً هیچ راهی برای هیچ شخصی که بتونه اون شب بهش حمله کنه بدون اینکه کس دیگری ببینه، وجود نداشت. و بنابراین ما یکراست برگشتیم روی فرصت!
مأمور تحقیقات پلیس تأیید کرد که وانگ حدود نیمه شب مرده بنابراین ما با همه ی افرادی که در یک ساعت قبل از مرگ او در رستوران بودند صحبت کردیم. تک تک اونها تأیید کردند که وقتی رستوران رو ترک کردند وانگ زنده بوده. و یکایک اونها دیدنِ هرشخصی که به او حمله کنه رو انکار کردند. دوربین مداربسته زمانهایی رو که هر مشتری و هر کدوم از کارکنان برای خروجشون گفته بودن، تأیید میکرد- همه ی اونا بین 11 تا درست بعد از نیمه شب رفته بودند. و هیچ شخص دیگری بنظر نمیرسید که بعد از اون به هیچ دلیلی نزدیک رستوران رفته باشه.
شرلوک این رو با شکستن موضوع به ساده ترین حقایق، حل کرد:
الف) تری وانگ حدود نیمه شب به قتل رسیده بود.
ب) هیچکس درون رستوران چیزی ندیده است.
ج) بنابراین، بعضی یا "همه" ی آنها دارند دروغ می گویند.
همه ی اونا این کارو کرده بودن! مشتریان و کارکنان، تمام مردمِ به ظاهر تصادفی، هر کدوم یک انگیزه برای کشتن وانگ داشتن. شرلوک بطور آنلاین فهمیده بود که اونها چطور با هم در ارتباط بودن. یکی از کارکنان سابق توئیت کرده بود که چطور وانگ اون رو بطور غیرمنصفانه ای اخراج کرده بود. یک نفر که به توئیتش جواب داده بود میگفت که توسط وانگ سالها پیش مورد حمله قرار گرفته بوده. شخص دیگه ای جواب داده بود... و غیره و غیره. یک گروه از مردمِ بظاهر نامرتبط، همگی بطور آنلاین بهم وصل بودند.
مطمئناً هیچ مدرکی وجود نداشت. هیچ ملاقات ضبط شده ای که در اون برنامه ریزی و طراحی کرده باشن. و، بعد از مطالعه ی بعضی کارهایی که وانگ انجام داده بود، شرلوک کاملاً خوشحال بود که بی خیال موضوع بشه. اون تازه تحت تأثیر پشتکار و مقاومت اونها هم قرار گرفته بود.
اون یه مدل عجیب از عدالت داشت. با تمام ادعای سرد بودن و اهمیت ندادن، اون حس مخصوص به خودش رو در تشخیص حق و باطل داشت.
-------------
* درباره ی "قطار سریع السیر شرق = The Orient Express"