شش تاچر
Sunday, 19 December 2010، 05:55 PM
من شرلوک رو برای خرید کریسمس بیرون برده بودم، که حالا که به عقب برمیگردم، میبینم همچین ایده ی خوبی نبود. اون سر بابانوئل فریاد کشیده بود که حوصله اش سر رفته و برای هدیه کریسمس یه قتل خوب و آبدار میخواد - جلو روی کلی بچه و والدینشون. ما با اسکورت پلیس برگشتیم خونه، که یک دانشجو رو دیدیم، سالی بارنیکت (Sally Barnicot)، که منتظرمون بود.