Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

من یک پزشک باتجریه هستم که به تازگی از افغانستان برگشته.

تصاویر

آخرین نظرات

نشان سه

Monday, 11 August 2014، 03:50 AM

به به!!!!!!!!! چه روزی بود!!!!!! این بهترین عروسی تاریخ بود!!!!!! شرلوک بی نظیر بود! عشق بی نظیره! ابرهای پفکی و پرنده های کوچک بی نظیرن!!! گویی که همه چیز بسیار بی نظیره! میخوام اینجا همش درباره ی اینجور چیزا بنویسم! چون شما همه تون عاشق خوندن وبلاگ منین چون من یه همچین نویسنده ی خوبیم!!! شاید راجع به بعضی کارهای دیگه که دوست دارم مثل بازی تخته یا خوردن ساندویچ و نوشیدن چای روبروی سریال پایان-دهندگان-شرق هم بنویسم!

 

ببخشید. دیگه نمیتونم این کارو بکنم. قصد داشتم سبک خاصی که جان برای نوشتن توی تمام پستهای این وبلاگ داشته رو تقلید کنم اما زندگی خیلی کوتاهه. و اینو از طرف کسی میگم که بیش از دو سال پیش مُرده. عصر همگی بخیر، من شرلوک هلمز هستم. جان نمیتونه امروز باهاتون باشه بخاطر اینکه الآن به تعطیلات مرغی رفته. ببخشید، ماه عسل.

 

ظاهراً ما اجازه نداریم اینو تعطیلات مرغی صدا کنیم. ظاهراً نباید به بچه ها بگیم که جان و مری رفته اند تعطیلات که چیکار کنن. اونها تصمیم گرفتن که برن یه جای گرم و آفتابی با سواحل و کوکتل و چیزای دیگه. صادقانه بگم، او درباره ی مسائل مختلف و من، تو یه فاز دیگه ای حرف میزنه. اون (مری) هم همینطور. اونها هردو در نوع خود بطرزی بی نقص دوستانی قابل قبول هستند اما بعد، شروع به حرف زدن میکنن و من آرزو میکنم که کاش واقعاً مرده بودم. من، هرچند، کاملاً خوشحالم از اینکه اونها همدیگه رو پیدا کردند و اینکه همدیگه رو خوشحال میکنند. این خوبه، مگه نه. درواقع خیلی خوبه که من یه جای آروم رو برای خودم داشته باشم بدون وِروِرهای بی معنی اونا که حواس منو از چیزهای مهمتر پرت میکنه.

 

بگذریم. من تصمیم گرفتم که یک ویدئو از عروسی براتون بذارم. این در واقع یک ویدئو از عکسهای عروسیه. متأسفانه هیچ عکسی از سوءقصد برای قتل در دست نیست. اگر توی عروسی بعدی جان سوءقصدی پیش اومد، قول میدم عکسهاشو بذارم.

 

عصر بخیر.

 

شرلوک هلمز

 

کارآگاه مشاور و ساقدوش داماد

 

 

 

مدت زمان: 58 ثانیه 

 

 

  

نظرات  (۳۲)

04:16 فردغیرمحتمل

این پست یک مقدار خرده شیشه داره با اینکه نگارشش بهتره ولی من به اینجا نمیام که درباره ی عروسی ها بخونم

04:17 Mike Stamford

بنظر میاد روز درخشانی بوده! باز هم تبریک میگم و متأسفم از اینکه نتونستم خودمو برسونم!

04:17 Harry Watson

ببخشید جان :(

04:18 John Watson

دیـــگـــه تـــو وبــــلاگ مـــن پـــســـت نـــذار! و ضـــمـــناً عــــروســــی دیـــــگـــه ای در کــــار نیــــســــت!

پاسخ:
خانومت میدونه توی اینترنتی وقتی که قراره مثلاً از تعطیلات متأهلیتون لذت ببرید؟
04:18 Mary Morstan

بله. میدونه.

04:18 Dame Latif

هههخخخخ!

04:19 Donna Staveley

آه!! عزیزم!!

04:20 Sherlock Holmes

مری. من یسری تحقیقات کردم، تو نباید غذای دریایی بخوری.
 

04:20 Mary Morstan

شـــرلــــوک! خــــفـــه شــــو، همـــین الـآن!

پاسخ:
من الآن یه پیامک از جان دریافت کردم. همین الآن خفه میشم.
04:21 Jacob Sowersby

غذای دریایی هوم؟!

پاسخ:
چرا شماها اینجا کامنت میذارید؟ بعضی از شما حتی جان رو نمیشناسید.
04:21 Jacob Sowersby

ما فقط برای اون خوشحالیم!

پاسخ:
آخه کارای بهتری ندارین که انجام بدین؟ شما تمام وقتتون رو توی اینترنت میگذرونید.

04:22 Sherlock Holmes

آیا این علت تنها بودن بیشتر شماها نیست؟

04:22 John Watson

شرلوک. دوباره داری بی ادب میشی.

04:23 Mary Morstan

جان. تو دوباره داری وبلاگ خودتو میخونی.

04:24 John Watson

ببخشید :)

پاسخ:
من فقط نمیتونم بفهمم چرا شما همه تون اینجایین. برید بیرون و یه کاری برای انجام دادن پیدا کنین.
04:24 Mike Stamford

دیگ به دیگ میگه روت سیاه.

04:25 Dame Latif

هاهاهااها!!!مــایـــک بـــرنـــده ی ایـــــنتــــرنــــت!!!

پاسخ:
کنایه شو نمیفهمم.
04:26 Bill Murray

داره می پرسه خودت چرا اینجایی پس.

پاسخ:
تو یه بازیگر نیستی؟
04:26 Bill Murray

اون بیل موری نه.

04:27 Stella and Ted

عـــزیــــزمممم!!!!!!! عکسها عالین و همسرت بی نظیره!! دو تا بغل بزرگ واسه هردوتون!!! بازم متأسفم که ما نتونستیم اونجا باشیم پای تِد دوباره اونجوری شد و ما نتونستیم درستش کنیم و ای کاش که میشد چون بنظر میاد یک جشن تأثیرگذارِ زیبای شگفت انگیز برای یک عشق مطلق بود!! آغوش گرم تقدیم به هردوی شما!! جیغ و بغل و هورا!!!! Xxxxxxxxxxxx

پاسخ:
تو نمیتونستی اینو از خودت در بیاری.
04:28 Sherlock Holmes

اصلاً کسی متوجه سوءقصد به قتل که من بهش اشاره کردم شد؟ شماها چتونه؟

04:33 Mike Stamford

همین آشه و همین کاسه، رفیق.

پاسخ:
تو از کلمه ی "رفیق" خیلی استفاده میکنی، مایک. این علامت اینه که تو برای زندگیِ بسیار حدِّ-متوسطِ میانسالیِ خودت بیش از حد نگرانی. تو میخوای که همه ی دنیا تو رو جوون و باحال ببینن.
04:34 Sherlock Holmes

کی دیگه دلش میخواد تفسیر بشه؟

04:34 فردغیرمحتمل

منو بتفسیر

04:35 Jacob Sowersby

خخخخخ!! فردغیرمحتمل میخواد شرلوک اونو بتفسیره.

پاسخ:
همه ی شما کاملاً مسخره اید. و هنوز هم هیچکدوم از شماها درباره ی سوء قصد به قتل نپرسیده. جان دو تا پرونده رو توی این وبلاگ فهرست کرده که از زمانی که کشفشون کردیم به اونچه که امروز رخ داد گره خورده بودن. نگهبان غرق در خون یک قاتل سوءقصد کننده ی زیرک رو به تصویر کشید. در پرونده ی حشره ی-یک-روزه، من چگونگی و نه چرایی رو استنتاج کردم. در طول عروسی جواب هردوشون رو کشف کردم. بن بریج با یک تیغه ی نازک در کمربندش زخمی شده بود. کمربند که به تنگی بسته شده بود گوشت بدن رو محکم نگه می داشت اما وقتی که کمربند رو باز کرد مرگش آغاز شد. این یک چاقو زدن با تأخیر بود. آشکار شد که او فقط و فقط یک نمونه ی آزمایشی برای قاتل سوء قصد کننده در عروسی بوده. حشره ی یک روزه اون مردی بود که به جانِ بن بریج سوءقصد کرد. اون با خانمهایی در ارتباط بود که اون رو به یک قربانی بالقوه ی دیگه نزدیک میکردند. بین اونها بود که کشف کردم قربانی در عروسی جان و مری حاضر خواهد شد.

04:35 Sherlock Holmes

کسی هست که بخواد بدونه من این همه رو چطور حل کردم؟ و قربانی بالقوه چه کسی بود؟

04:36 Sherlock Holmes

هیچکس؟

04:37 Sherlock Holmes

جان ازم میپرسید اگه اینجا بود. اون همیشه ازم میپرسه که جریان چیه و من چطور اونو فهمیدم.

04:37 Sherlock Holmes

هیشکی؟

04:37 فردغیرمحتمل

من علاقمندم ولی دارم میرم بیرون سرقرار با کسی

04:38 Sherlock Holmes

هـــیــــچــــکــــس!؟

04:39 Mrs Hudson

عزیزدلم، میخوای بیام بالا باهات کلودو بازی کنم؟

پاسخ:
میخوای بیای بیا دیگه چیکار کنم.