Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

من یک پزشک باتجریه هستم که به تازگی از افغانستان برگشته.

تصاویر

آخرین نظرات

صد سال به این سالها

Saturday, 5 October 2013، 03:08 AM

خب، گرِگ یه سر اومد اینجا. اون یه جعبه وسائل دستش بود که به شرلوک تعلق داشتن. یسری خرت و پرت واقعاً. هیچ چیزی نبود که حتی ذره ای بتونه نشون بده که شرلوک کی یا چی بود. وسائل نمیتونن این کارو بکنن. چیزهای فیزیکی هرگز. ما همه مون متعلقاتی داریم و عکسها و مبلمان و کتابها و... اونها شخصی که ما هستیم نیستن. اونها فقط یک مشت شئ اند که ما در طول سالها جمع کرده ایم. اونا هیچ معنی ای نمیدن.

 

اما بعد این DVD هم بود. این یک پیام ضبط شده از شرلوک برای شام تولد من بود. با بچه ها رفتیم به این رستوران در سوهو(Soho). خیلی عالی بود، واقعاً. همه بودن. مایک، هری، گرِگ، خانم هادسون، مظنونین همیشگی. بجز شرلوک. اون نیومد چون "سرش شلوغ بود". اون سرش شلوغ نبود، فقط... بعضی وقتها برای دور هم جمع شدن کشمکش داشت. نمیتونست جلوی خودشو بگیره، نمی تونست آروم باشه. مشکلش درگیر شدن با مردم بود، بنظرم. اما ویدئو... این اون روشو نشون داد. او بی ادب بود، آره. متکبر. ظاهراً فاقد هر چیزی که شبیه به همدلی باشه. اما من فراموش کرده بودم که چقدر میتونست بامزه باشه. اون بسیار جذاب بود. بسیار... انسان. این عجیبه بخاطر اینکه اکثر مردم میگفتن که اون غیرانسان ترین شخصیه که به عمرشون دیده اند. اما اون اینطور نبود. اون هرچیزی که یک شخص خوب بایستی میبود، بود. اون فقط اغلب بجای دروغ گفتن، ترجیحاً چیزایی که فکر میکرد رو میگفت تا از احساسات ما  محافظت کنه. شاید همه ی ما باید یکم بیشتر اینجوری باشیم؟ شاید ما باید یکم بیشتر راستگو باشیم؟ هرچند شاید این اتفاق خوبی بود که او به اون شام تولد نیومد...

 


و حالا الآن نوبت منه که صادق باشم. من قصدم از نگه داشتن این وبلاگ این بود که اوقات خوب رو به یاد من بندازه. میدونم که این به معنی سالم بودنه اما که چی؟ من باید به درستی این رو پشت سر بذارم. من باید همه ی اینها رو پشت سرم بذارم و بگذرم.

 

و دیگه خسته شدم از حذف کامنتهای آدمهایی که منو باور ندارن. که فکر میکنن همه ی اینها یه دروغه. من میدونم که این حقیقت داشت. تعداد بسیار زیادی از مردم اون بیرون هم هستن که میدونن همه ی اینها حقیقت داشت. اونها شرلوک رو باور داشتن.

 


و من یک نفرو پیدا کرده ام. پس باید روی این تمرکز کنم.

 

بنابراین این آخرین پست من خواهد بود.

 

شرلوک، لعنتی، هر جایی که هستی. سلامت باشی.

 

جان.