Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

وبلاگ شخصی دکتر جان واتسون

Dr. John H. Watson

من یک پزشک باتجریه هستم که به تازگی از افغانستان برگشته.

تصاویر

آخرین نظرات

موکل توخالی

Monday, 21 July 2014، 03:46 AM

جک گریفن(Jack Griffin) قطعاً میدونست که چطوری جلب توجه کنه. ما رفته بودیم برای عروسی کت وشلوار انتخاب کنیم و وقتی که برگشتیم، او اونجا بود. یا بهتر بگم، اونجا نبود.


بخاطر اینکه اونجا، روی صندلی من، کت و شلوار جک گریفن نشسته بودن. فقط کت و شلوارش. بدون خودش. اون چند روز پیش به ما ایمیل زده بود و ازمون کمک خواسته بود. یک دانشجوی دانشگاه گلد اسمیت(Goldsmiths University)، از ما خواسته بود که روی اونچه که تحت عنوان "نامرئی بودنش" توصیف کرده بود، تحقیق کنیم. این از چند هفته پیش که هم خونه اش، آلن فلاناگن(Alan Flanagan)، محکم بهش برخورد کرد، شروع شد که ادعا میکرد به معنای واقعی کلمه ندیده که جک اونجا ایستاده. هر دو اون لحظه بیخیالش شدن اما این دوباره اتفاق افتاده. آلن رفته که روی یک صندلی بشینه که جک قبلاً روش نشسته بوده. و بعد این بازم اتفاق افتاده و بازم.

 

او به ما گفته بود که اون روز میاد اما ما دیر برگشتیم چون شرلوک درباره ی اینکه کدوم کفش برامون مناسبتره گیر داده بود. و بعد، وقتی برگشتیم، کت و شلوار جک اونجا بودن.

 

همونطور که به کت شلوار خیره شده بودیم، شرلوک خیلی سریع تعدادی فرضیه درنظر گرفت. اینکه آلن گیر داده بود به شوخی خرکی با جک، تاجایی که اون واقعا باورش شده بوده که نامرئیه. یا اینکه جک خودش رو وسط یک ترکیب آینه ای پیچیده قرار داده بوده و بنابراین بنظر می اومده که اون نامرئیه. یا اینکه توسط خود آلن بین آینه ها قرار گرفته بوده. همچنین، شرلوک درصدی هم احتمال استفاده از رنگ نامرئی رو درنظر گرفت، با این فرض که شاید جک و آلن دانشمندان فوق-پیشرفته ای بوده اند (که نبودن، اونا دانشجوهای متوسط بودن). یا اینکه ما توی راه مسموم شده بودیم و آورده شده بودیم به یک کپی دقیق از واحد 221B در خیابون بیکر، جایی که یک دوربین داشت تصویر کت و شلوار رو روی صندلی می انداخت. اینجا دیگه من جلوی فرضیه گفتنش رو گرفتم و پرسیدم آخه کی اینکارو میکنه. اونم شونه ای بالا انداخت و گفت مثلاً نینجاها. بعدش دوباره ادامه داد... کت شلوار یه تصویر سه بعدیه، جک هیچوقت وجود نداشته، جک یک لباس دقیقاً عین روکش صندلی پوشیده...

 

اینجا دیگه من مجبور شدم جلوشو بگیرم و خاطرنشان کنم که، بعنوان دوتا دانشجو، شاید جک و آلن فقط میخواستن ما رو سر کار بذارن. و اون شاید فقط یه کت و شلوار خالیه. شرلوک با حالت لجوجانه ای، پذیرفت، که ممکنه حق با من باشه. و وقتی که صندلی رو بررسی کردیم، با اطمینان کامل فقط یک کت و شلوار بود. شرلوک ناامید شده بود. فکر کنم شرلوک اون ایده ی نقشه ی بی نقص که نینجاها توش درگیر بودن یا اون ترکیب آینه ها رو ترجیح میداد.

 

شرط میبندم راجع به این یکی تو عروسی صحبت نمیکنه.

 

  

 

نظرات  (۹)

16:49 Alan Flanagan

ببخشید

پاسخ:
نمیخواد! یبارم روش کم بشه خوبه!
16:52 Dame Latif

ایـــــن بــــــامـــــزه تـــــــرین چـــــــیزیـــه کــــــه تــــــاحــــــالا خـــــونـــــــدم!!! خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ !!!!!!

16:53 فردغیرمحتمل

تلف شدن وقت همه

 

16:55 Donna Staveley

خیلی سرگرم کننده است که شرلوک بخاطر این ببازه بهرحال.

16:56 Sherlock Holmes

مسخره.

16:56 Mrs Hudson

پــــســـرای مـــن بـــــرگــــــشــــتــــن!

16:57 Mike Stamford

هی رفیق، عروسی کِیه؟

16:59 Sherlock Holmes

چرا ایمیل وقتی که داریم دعوتنامه میدیم؟ مسخره است.

پاسخ:
خودت مسخره ای.
17:00 Sherlock Holmes

حاضرجوابیت خوب بود.